برام مهمی

فقط بیاد تو زنده ام

برام مهمی

فقط بیاد تو زنده ام

خزان خشگ !!!

شب آمدآه وفریادم، خزان شد درخزان خشک

سکوت بی امان در جان، نهان شد درخزان خشک

گلستان رنگ سبزش را، بهار پرشکوه می خواند

نمی دانم چرا رنگش ،زمستان شد درخزان خشک

گره خوردند تمام بانوان در حلقۀ در!

چراغ سرخ خاموشی، نمایان شد درخزان خشک

همیشه "هزاره" جرم تاریخ می خواند و می گفت

زعشقت نام بد نامی جهان شد درخزان خشک

زباغ ما هزاران، شاخه را باتیشه در باد کرد

چرا تقصیر این بر گردن،باغ بان شد درخزان خشک

سر از آزاده گی دم زد،بخون خویش غلطیدن

همان که مهمان بود، میزبان شد درخزان خشک

بیا گل کن شهامت را، به بامی آخر ظلمت

غروب منطق اینان، ویران شد درخزان خشک

 

سروده ی محمد آصف هاشمی

زمستان1388 کویته ی پکستان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد