-
Friendship is and can be
شنبه 25 دیماه سال 1389 19:23
My friend is all of these! Friendship is to trust Friendship is having the kindness to help Friendship is giving to others without thinking Friendship is being there when someone need you Friendship can be just a smile that brightens your day Friendship is giving more than you expect to receive Friendship is listening...
-
غزل حافظ
جمعه 3 دیماه سال 1389 20:36
Suddenly you rent the veil, what does it mean ? Left home, drunk with ale, what does it mean ? Locks in hand, the morning breeze, rivals obey Serving all others to such detail, what does it mean ? King of the Good, mendicants to you pray , Made your throne into a jail, what does it mean ? At first, in my hands, your...
-
this feeling
دوشنبه 22 آذرماه سال 1389 07:53
this feeling of total loss just wishin for it to end all it does is build and build please just help me find the way to end this constant barrage of fright why cant i just pick one why does another get added every day my heart kills me from the pain i cause just for some sick reason not even i know i hate this feeling...
-
عاشقانه
شنبه 20 آذرماه سال 1389 10:09
"> "> تمام خاطرات من دوباره زنده می شود به شوق دیدنت دلم مثل پرنده می شود برای فصل عاشقی دوباره شعر گفته ام نه از غم جدایی اش برای وصل گفته ام زمین به زیر پای من دوباره سبز می شود و آسمان سقف من آبی تازه می شود نگاه گرم و دلنشین پر از ترانه می شود لبخند قرمز و قشنگ چه جاودانه می شود صدا بزن مرا بگو که عاشقم به عشق تو...
-
راز عشق
جمعه 19 آذرماه سال 1389 15:54
دوست دارم تو سخن گویی و من گوش کنم غم دل را با کلام تو فراموش کنم سینه بشگافم و قلبم به تو تقدیم کن تا بدانی که فقط جای تو در قلب من است ع.حیدری
-
امشب چی شبیست
جمعه 19 آذرماه سال 1389 15:50
امشب چی شبیست که اشکم میل سفر دارد این قلب خسته ام بخدا درد دیگر دارد امشب چرا به کنج دلم غم غوطه ور گشته؟ امشب نگاه خورشید هم راهی دیگر دارد امشب چرا به خلوت غم ها نهفته ام؟ امشب ستاره هم خون در جگر دارد شبهای غم چی تکرار در سکوت میگذشت؟ اشب نهایت غمها ز قلبم خبر دارد ع.حیدری
-
با زبان خاموش!
پنجشنبه 18 آذرماه سال 1389 08:28
ازهیچستان چی گویم!ازبیشۀ پلنگ،بازبان خاموش تعریف کدام هژبر؟ از هژبرستان خاموش هماره درکوچه های غربت ،درسایه سار ظلمت هان ای غرور کجا شد ، قربانیان خاموش روح از کالبد همت وار از چلۀ زمان گذشت چگونه به گفتگو نشست؟با جسم وجان خاموش گلویم،بغضم،رازء درونی ام،ترَک می خورد واینک صدا صدا باید سر داد ، از آسمان خاموش باید خود...
-
خزان خشگ !!!
چهارشنبه 17 آذرماه سال 1389 21:41
شب آمدآه وفریادم، خزان شد درخزان خشک سکوت بی امان در جان، نهان شد درخزان خشک گلستان رنگ سبزش را، بهار پرشکوه می خواند نمی دانم چرا رنگش ،زمستان شد درخزان خشک گره خوردند تمام بانوان در حلقۀ در! چراغ سرخ خاموشی، نمایان شد درخزان خشک همیشه "هزاره" جرم تاریخ می خواند و می گفت زعشقت نام بد نامی جهان شد درخزان خشک...